به نقل از تجارتنیوز، از سالها پیش کارشناسان و رسانهها هشدار میدادند که زنگ خطر برای آینده صندوقهای بازنشستگی به صدا درآمده است. نزدیک به ۱۰ سال پیش هم این صدا به اندازهای آشکار شنیده میشد که سید ابوالحسن فیروزآبادی قائم مقام زمان وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی در سال ۱۳۹۳ هشدار داد: « از ۱۸ صندوقی که در حوزه بیمه وجود دارد، زیاد تر آنها ورشکسته شدهاند.»
حقیقت این است که امروز دیگر کار از زنگ خطر قبل است و از ۱۷ صندوق بازنشستگی حاضر، ۱۵ تای آنها ورشکستهاند. روزنامه مطمعن چندی پیش در این مورد نوشت «صندوق حمایتوکلا و کارگشایان دادگستری» و «صندوق کشاورزان، روستائیان و عشایر» شرایط مناسبی دارند، حالت تامین اجتماعی در قیاس با همتایان خود بد نیست اما بقیه آنها در بحرانند. این نوشته آینده و معیشت میلیونها نفر را به خطر انداخته است؛ یعنی بازنشستگان و خانوادهها آنها، بازماندگان مستمریبگیر و از کارافتادگان.
تامین اجتماعی و بازنشستگی کشوری در چه شرایطی قرار دارند؟
در واقع دادهها مشخص می کند که از بین دو صندوق مهم سرزمین، تامین اجتماعی در شرایط به نسبت بهتری قرار دارد. این صندوق ۵۳ درصد از جمعیت سرزمین را تحت پوشش گرفته است؛ یعنی ۴۶ میلیون نفر. از این تعداد، چهار میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بازنشسته و مستمریبگیر می باشند.
اما در مقایل، حالت صندوق بازنشستگی کشوری همین اکنون هم به حد بحران رسیده. در تازه ترین آمارها، این صندوق تا آخر شهریور سال جاری، بیشتر از یک میلیون و ۶۴۰ هزار حقوقبگیر داشته است که ۸۱ درصد آنها بازنشسته مهم، ۱۸ درصد مستمریبگیر تبعی و ۱ درصد از کارافتادهاند.
اما بر چه مبنایی حرف های میبشود که تامین اجتماعی شرایط بهتری دارد و صندوق بازنشستگی سرزمین به مرحله بحران رسیده است؟
صندوقهایی که ورشکسته می باشند
منبع های و مصارف و ناترازی بین آنها، از جمله با اهمیت ترین مباحث در رابطه حالت صندوقهای بیمه و بازنشستگی است. در این بین، یکی از با اهمیت ترین شاخصهای سنجش شرایط آنها مفهومی است به نام «پوشش حمایتی» که به آن «نسبت پشتیبانی» نیز حرف های میبشود. این شاخص از تقسیم تعداد شاغلان (و در واقع بیمهپردازان) بر تعداد حقوقبگیران (بازنشستگان) به دست میآید. بر پایه تعاریف بینالمللی، حاصل این تقسیم باید حداقل عدد ۳ باشد ولی حد مطلوب آن شش تا هفت است. در واقع اگر نسبت حمایتبرای صندوقی کمتر از ۳ باشد، باید آن را ورشکسته دانست.
آخرین آمارها میگویند که این شاخص برای صندوق تامین اجتماعی اندکی زیاد تر از چهار است؛ یعنی فراتر از حداقل اما کمتر از حد مطلوب.
یقیناً بازدید مرکز پژوهشهای مجلس مشخص می کند که نسبت حمایتبرای تامین اجتماعی، مدام در سالهای تازه کاهشی بوده است، واقعیتی که به خودی خود نوعی هشدار برای این صندوق محسوب میبشود.
در روبه رو، این نسبت برای صندوق بازنشستگی کشوری، همین اکنون هم به عدد دلواپسکننده ۵ دهم رسیده که به شکل معناداری از حداقل ملزوم کمتر است. این عدد به تابستان ۱۴۰۲ مربوط میبشود که باز هم در قیاس با سالهای قبل روندی کاهشی داشته است.
اما شرایط دیگر صندوقها از نظر نسبت حمایتچطور است؟ بازدید مرکز پژوهشهای مجلس مشخص می کند که صندوق کشاورزان، روستائیان و عشایر با عدد ۹ و ۵۷ صدم در صدر فهرست قرار میگیرد اما این عدد برای صندوق تامین اجتماعی نیروهای مسلح ۸۲ صدم و برای مجموع دیگر صندوق ها نیز ۱ و ۱ دهم است. یقیناً این اعداد به سال ۱۴۰۰ مربوط میبشود و به گمان زیاد روال نسبت حمایتبرای این صندوقها نیز تا کنون کاهشی بوده است.
این شرایط، سهم صندوقهای بازنشستگی را از بودجه عمومی سرزمین در روندی افزایشی به ۱۵ درصد رسانده است.
چرا کار به اینجا کشید؟
عوامل مختلفی در رسیدن صندوقهای بازنشستگی به این مرحله بحرانی دخیل بودهاند؛ از انتخاب مدیران بی فایده، اشتباهات و فسادهای مدیریتی و دخالتهای سیاسی گرفته تا تصمیمات نادرست کلان در سطح دولت و مجلس، که پشتیبانیهای تکلیفی را بر دوش صندوقها گذاشته و بدهی دولت به آنها را سال به سال افزایش داده است.
در نگاهی جزئیتر، عدم استخدام رسمی، متوسط پایین سن بازنشستگی و بازنشستگیهای گسترده پیش از موعد، ورودی صندوقها را افت و خروجیها را افزایش داده است. در این شرایط، درآمد یا منبع های آنها افت یافته و مصارف یا همان مستمریها و هزینهها افزایش اشکار کرده است. در واقع، صندوقهای بازنشستگی دچار تاترازی شدهاند.
از نظر دیگر، دولت و مجلس در دورههای گوناگون، با قوانین و بخشنامههای متعدد خود تکالیف سنگینی را بر دوش صندوقها گذاشتهاند؛ بدون این که به بار مالی آنها دقت کنند. در روبه رو، به موقع نیز به تعهدات خود در برابر آنها عمل نکردهاند.
دولت در مقاطعی برای پرداخت مطالبات صندوقها، تعدادی بنگاه اقتصادی را به آنها اهدا کرد؛ در حالی که برخی از آنها ورشکسته بودند. در این بین، صندوقها نیز در سالهای قبل در قسمتهای گوناگون اقتصادی اندوختهگذاری کردند که نتیجه بخشی از این عمل های سودآور بوده و بخشی نه. در نتیجه، اکنون برخی شرکتها که سهام آنها در اختیار صندوقها قرار دارد، یا زیانده می باشند یا بازدهی اندکی دارند.
اکنون انتهای مسیر پر پیچ و خمی که صندوقهای بازنشستگی سالها است در آن قرار گرفتهاند به اینجا رسیده است که حتی درآمد و سود حاصله از شرکتهای سودآور نیز کفاف هزینههای آنها را نمیدهد.
آینده کارمندان و کارگران را نشانه رفتند
بر همین مبنا، برخی کارشناسان اقتصادی ضمن تایید حالت بحرانی صندوقهای بازنشستگی اعتقاد دارند که عامل مهم رقم خوردن این شرایط، دخالتهای سیاسی، اشتباهات مدیریتی و اندوختهگذاریهای نامناسب و بی فایده است. در واقع، آنها اصرار میکنند که مدیران انتخابی برای صندوقها، صلاحیت و توانایی اداره آنها را نداشتند و نتوانستند اندوختهگذاریهای ملزوم را برای نگه داری قیمت حق بیمهای که ذینفعان پرداخت کردند انجام بدهند تا اکنون توان پرداخت مستمری بازنشستگان را داشته باشند. در نتیجه اکنون که شرایط به حد بحران رسیده است، دولت باید در قدم نخست از دخالت در امور صندوقها خودداری کند و اداره آنها را به متخصصان اقتصادی بسپارد تا چارهای برای حالت حاضر بیاندیشند.
این در حالی است که دولت و مجلس، به جای این که ابتدا به سراغ اصلاح آن قسمتهایی بروند که به خود آنها مربوط میبشود، با افزایش سن بازنشستگی، آینده کارمندان و کارگران را نشانه رفتهاند و بر سالهای اشتغال آنها افزودهاند؛ کاری که اعتراض گروهی از ذینفعان را در پی داشته است.
برای اطلاعات زیاد تر در این مورد پادکست افزایش سن بازنشستگی در برنامه هفتم گسترش را بشنوید و ویدئوی راهکاری بهجز افزایش سن بازنشستگی برای دولت وجود ندارد؟ را ببینید.
منبع
More Stories
صندوقهای بازنشستگی در بحران / آیا واقعا راهحل نخست افزایش سن بازنشستگی می بود؟
صندوقهای بازنشستگی در بحران / آیا واقعا راهحل نخست افزایش سن بازنشستگی می بود؟
صندوقهای بازنشستگی در بحران / آیا واقعا راهحل نخست افزایش سن بازنشستگی می بود؟